پارسی، زبانی تمدنساز
جمهور؛ برخی زبانها عمدتا زبان مکالمه وآموزش و یا زبان علمیبشمار میروند ولی ماهیت چند وجهی زبان فارسی موجب گشته است تا این زبان در طول تاریخ گذشته، علاوه بر حفظ حیات و بالندگی خود در عرصههای مختلف دینی، تاریخی، فرهنگی، تمدنی و بویژه ادبی سهم و نقش موثری درعرصهها وحوزههای مختلف همانند توسعه وترویج علوم بویژه سنتهای فلسفی ،معرفی اسلام وتشیع، تسهیل و ظرفیت سازی جهت توسعه تمدنی، رشد و توسعه بخی شاخههای هنر، کارکردهای رسانهای در انتقال و مبادله اطلاعات و پیامها و… برعهده گیرد.لذا وقتی امروزه از زبان فارسی سخن میگوئیم میبایستی به پیوستگیهای زبان فارسی و اسلام، زبان فارسی و سنتهای عقلی و فلسفی، فارسی ومذهب شیعه، زبان فارسی و مطالعات تاریخی واجتماعی، زبان فارسی وعرفان وتصوف ،زبان فارسی وهنر،زبان فارسی و روابط فرهنگی و دیگر حوزهها نیز توجه کنیم .توجه به این ماهیت و قابلیتهای چند وجهی زبان فارسی میتواند در فهم درست بهره گیری از این زبان که وجه بارز و قالب آن را فرهنگی ساخته است بر کارکردهای تاثیرگذار آن در عرصههای بین المللی و دیپلماسی فرهنگی تاکید دارد. مضاف بر اینکه هیچ زبانی همانند زبان فارسی تداوم تاریخی نداشته ودر گذر زمان و تحولات تاریخی پایدار واستوار نمانده است .این تداوم واستواری و پویایی زبان فارسی امروزه موجب گشته است تا فهم آثار فردوسی ،سعدی ودیگرشاعران بزرگ ونامیایران زمین علیرغم گذشت قرنها، زبان روز و برای مخاطب فارسی زبان امروز نیز آسان وقابل درک باشد.این تداوم تاریخی صرفا در خود زبان نیست بلکه در مضامین وگفتمانها و پیامهای بکارگرفته شده در ادبیات فارسی نیز مشاهده میشود چرا که شاعران بزرگ فارسی با زبانی برای همه نسلها و فصلها سخن گفتند و همواره تازه و برای همه نسلها و انسانها فارغ از زمان ومکان قابل فهم ودرک بوده وکهنه وقدیمی نشده است .
همانگونه که در گذشته تاریخی زبان فارسی توانست ایرانیان را از گست فرهنگی تمدنی نجات بخشد وهویتشان را حفظ نماید قطعا امروزه نیز یکی از حلقههای مستحکم نسلها واقوام وگروههای مختلف اجتماعی چه در داخل وچه خارج ایران زبان فارسی است.
شاهنامه که خردنامه ایرانیان بشمار میرود بخوبی توانسته است با پیوند دادن بین هویت اسلامیوایرانی تصویری از یک انسان خردمند مسلمان ایرانی ارایه دهد انسانی که امروزه نیز نیازی به الگوهای غربی نداشته و با ارزشهای خودی همچون گذشته میتواند جلودار فرهنگ ودانش وتمدن بشری باشد.لذا قطعا اگر نسل جوان بویژه ایرانیان مهاجر با حافظ و سعدی و دیگر بزرگان زبان فارسی بیشتر در ارتباط باشند دچارگسست و تزلزل هویتی نشده و از انگیزه و توانایی بالاتری جهت حفظ هویت و پیوندهای خود با ریشههای ملی مذهبی جامعه خود برخوردار خواهند بود.
بخشی از تمدن بزرگ اسلامی ایرانی محصول نقش فعال و پویایی بود که زبان فارسی با ظرفیتسازی جهت توسعه وگسترش تفکر وسنت فلسفی وخلق منابع طراز اول ادبی وهمچنین فراهم سازی جلب مشارکت دیگر جوامع برعهده گرفت.
یکی از قابلیتهای مهم وتاثیرگذار زبان فارسی در طول قرون گذشته سهم این زبان در افزایش قدرت مقاومت ایرانیان در برابرمهاجمان خارجی بود.این قابلیت بی نظیر زبان فارسی بگونه ای بوده است که نه تنها هویت و وحدت ایرانیان را در برابر مهاجمان حفظ نمود بلکه از چنان قدرت وقابلیتی برخوردار بود که وحشی ترین مهاجمان تاریخ یعنی مغولان را نیز در سفره گشاده خود سیراب نموده وآنان را به عناصر تاثیرگذار در گسترش فرهنگ وادب ایرانی اسلامیدر سایر سرزمینها تبدیل نمود.
این سهم تمدن ساز زبان فارسی صرفا متعلق به ایران وشبه قاره وآسیای مرکزی نبوده است بلکه در آسیای جنوب شرقی در قرون شانزده وهفده میلادی که اوج بالندگی فرهنگی وتمدنی در حوزه مالایی است بخشی از این بالندگی فرهنگی تمدنی مدیون حضور وتاثیر زبان وادب فارسی در این منطقه وتولید منابع وآثارشاعران متاثر از زبان فارسی همانند حمزه فنصوری، السوماترایی، الرانیری و یا بکارگیری تجربه ایرانیان در حکمرانی و تمدن سازی با استفاده از منابع فارسی بوده است.
امروزه نیز اگر بحث از تمدن نوین اسلامیمیشود قطعا یکی از ظرفیتهای مهم وتاثیرگذار در افق گشایی جهت تحقق آن ورسیدن به این چشم انداز امیدبخش وافتخارآفرین ، زبان وادب فارسی است . یقینا توانایی زبان فارسی در بازسازی هویتی امروزه یکی از ضرورتهای کار فرهنگی بویژه با ایرانیان خارج از کشور بشمار میرود که در معرض گسست هویتی وهضم در فرهنگ کشورهای میزبان میباشند.زبان فارسی همچون گذشته نه تنها از توانیی وظرفیت بالایی در حفظ و تحکیم هویت ملی اقوام مختلف داخل ایران برخوردار میباشد بلکه میتواند ایرانیان خارج از کشور را نیز دلبسته به سرزمین مادری خود نماید.